روایتی از سفر به سرزمین عشق/ وقتی کفشها جفت رفتن میشوند!
تاریخ انتشار: ۲۲ شهریور ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۰۰۲۳۰۲
خبرگزاری فارس ـ اراک؛ اینجا در مسیر جاده عشق، نفسها بوی دلدادگی و لبها نجوای «لبیک یا حسین» سر میدهند.
اینجا مسیر نزول برکات آسمانی و سرزمین حماسه و رشادت و شهادت و شهامت است.
در مسیر جاده عشق، قدمها استوار و چشمها اشکی از شوق لحظه دیدار است، در مسیر کربلا رفتن، رفتن در مسیری است که انسان را به کمال میرساند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
اربعین که میرسد همه جا بوی کربلا میگیرد، حتی کفشها جفت رفتن میشوند!
اربعین است و از هر طرف غوغایی از غمها به پاست، شاید باورش سخت باشد که در رختخواب باشی و صدایت کنند برخیز، موقع رفتن به کربلاست! و تو مات و مبهوت از همه جا و همه چیز گنگ بین رفتن و ماندن شوی!
عقربهها را مینگرم، ساعت حرکت 4 بعد از ظهر است و من برای رفتن در مسیر کربلا پنج ساعت بیشتر زمان نداشتم، آری دعوت شده بودم به مهمانی عاشقان حسین(ع) در پیادهروی اربعین!
نگاهم به کمدی دوخته شد که باید گذرنامه خاک خورده را از آن بیرون میآوردم، تا میخواستم تاریخ اعتبارش را بنگرم، لرزش دستانم، قدرت پاهایم را ربود و من نفس حبس در سینه، تاریخ را نگریستم.
اشک در چشمانم حلقه زد، کجا دعوتم را اجابت کردی حسین جان! که اینگونه بیمقدمه مرا به کربو بلایت فرا خواندی!
رها از دنیا، در مسیری قدم نهادم که بوی خیمههای نیم سوزش، هنوز در سرتاسر گیتی به مشام میرسد.
کولهای مملو از عشق حسین (ع) و توشهای مملو از ذکر یا عباس(ع) بر دوش، راهی سفر میشوم، سفری از جنس ایمان و عشق به اباعبدالله الحسین؛ «او» که کشتی نجات است.
همچنان مبهوت از دعوت، سوار بر مرکب، خود را در جادهای دیدم که بوی اسپند و چای موکبهایش مرا یاد شبهای دهه اول محرم انداخت.
هر کجا که را که مینگریستم شوری در دلها موج میزد، دلهایی سوخته در عزای فرزند علی(ع) و فاطمه(س)،کودکی را دیدم که برهای را برای قربانی آورده و پسرکی که سقای تشنگان شده بود.
آن طرفتر یکی بر پاهای تاولزده زائری به یاد پاهای کوچک گمشده دشت کربلا مرهم مینهاد و دیگری به یاد خستگیهای پیامآور کربلا، خستگی از تن زائری بهدَر میکرد.
در میان مردان و زنانی که خالصانه راهی سفر عشق شدهاند، کودکی را دیدم که پای خاکیاش، مرا به یاد پاهای کوچک دردانهای انداخت که بر روی خارهای دشت کربلا به دنبال عمهاش زینب(س) از این سو به آن سو در خیمههای سوخته میدوید.
یکی پای آتش ـ به یاد حرکت کاروان اسرا در گرما از کربلا تا کوفه، در خرماپزان نجف زائران را دعوت به نوشیدن چای عراقی میکرد و دیگری به یاد «العطش العطش» گفتنهای کودکان در خیمهها، شربت گوارا را تزریق جانها میکرد.
زائری مست دعا و زائری دیگر مدهوش از بوی خاک کربلا بود و من همچنان مبهوت این میهمانی!
تا چشمانم مینگریست مردمی را میدیدم که قلبهایشان را میشد از پس دلهای زلال و پاکشان به نظاره نشست، تپش قلبهایشان ملودی عشق به علی و اولاد علی(ع) بود و صدای نفسهایشان آهنگ لبیک یا حسین(ع).
اینجا در کربلا ـ حسین(ع) ـ زرق عالم را میدهد و من بر سر سفره پر برکت آل علی(ع)، بخشش و سخاوت مردمی را به نظاره نشستهام که خالصانه هرآنچه دارند در سبد اخلاص گذشته و پیشکش زائران میکنند.
مبهوت عظمت نامی شدم که جانها اینگونه برایش فدایی میکنند، این نام حسین است که جوانی را با پای دل و سالخوردهای را با کمری خمیده به مسیر جاده عشق فرا میخواند.
این نام حسین که زیباترین جلوههای جهان هستی را در سفر اربعین و در سرزمین کربلا به تصویر میکشد و انسان از درک و فهم آن عاجر است.
انتهای پیام/
منبع: فارس
کلیدواژه: سفر اربعین کربلا پیاده روی اربعین موکب
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۰۰۲۳۰۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
روایتی از هنرآفرینی هنرمندان نصفجهان در قطب عاشقی عالم، «کعبه»
اصفهان از گذشته تا کنون، زادگاه هنرمندان زیادی است که با ذوق و خلاقیت، توانستهاند در مسیر عقاید و آرمانهای خود زیباییهای زیادی پدید آوردند؛ آثاری که هر چقدر از خلق آنها بگذرد، باز هم تازه است و حرفهای زیادی برای گفتن دارد.
به گزارش خبرگزاری ایمنا، هنر، ارزشمندتر از طلاست و هنرمندان، کیمیاگرانیاند که به خوبی میتوانند با خلاقیت و ابتکار خود، آثاری پدید آوردند که آوازهاش در سراسر دنیا بپیچد؛ اصفهان نیز بهعنوان مهد فرهنگ و هنر، در دل خود فرزندانی پرورش داده که میراث دار فرهنگ، این سرمایه بزرگ ملی شدند؛ چه مرد باشند و چه زن؛ چه هنرمندانی که از نسلهای قدیم هستند و امروز، تجربیاتشان، توشه راه ماست و چه هنرمندان جوانتر که تلاش میکنند با حفظ اصالت و سنت، هنر را به دیدگان هدیه کنند.
رضا بدرالسماء یکی از هنرمندان بهنام نگارگری است که آوازه او فراتر از مرزها نیز پیچیده است که درباره یکی از تجارب متفاوت خود حین نگارگری اظهار میکند: در نزدیکت رین مکان به خانه خدا در حال طراحی بودم و این سعادتی برای من بود؛ نکته جالب اینکه وقتی چشمم به موج جمعیت که دور کعبه حرکت میکرد افتاد، دیدم که این گردش در آنجا به کل گردش عالم برمیگردد و احساس کردم که نگارگری هم از همین گردش دورانی به در خانه خدا اقتباس شده، در واقع در همه عالم و سلولها اینگونه است و همه به دور مبدایی است که از آن جدا شدند، حرکت میکنند تا به آن نزدیک شوند که همان از کثرت به وحدت رسیدن است.
وی ادامه میدهد: اثر «سرآغاز» همان خانه کعبه است که طواف حجاج، دور آن را با نقوش نقاشی ایرانی داریم؛ در واقع از نزدیک دیدم که هنرمندان چطور توانستند هنر نگارگری را خلق کنند و و دیدم که اقتباس آنها از گردش همین جاست.
عیدی بزرگی نصیب من شداین نگارگر اصفهانی همچنین درباره تجربه متفاوت خود در ابتدای سال خاطر نشان میکند: میخواستم سال را کنار شهدا آغاز کنم و همانجا عیدی خود را گرفتم؛ وقتی از تلویزیونهای نصب شده، پیام نوروزی رهبر انقلاب پخش میشد، اثر خود با نام «یا مقلب القلوب» را کنار ایشان دیدم و واقعاً حس خوبی داشتم؛ عیدی بزرگی نصیب ما شد که افتخار بزرگی بود، ما بارها به واسطه آثاری مثل شهدای منا که در راستای انقلاب، خلق شده چند باری خدمت رهبر انقلاب رسیدیم و ایشان هم هنر را دوست دارند و تاکید دارند با زبان هنر، انقلاب را بیشتر معرفی کنیم و مظلومیت فداییان اسلام از صدر اسلام و رشادتهایی که تا کنون داشتند را با هنر نشان دهیم.
آمنه بدرالسماء، از دیگر هنرمندان اصفهانی و فرزند رضا بدرالسماء اظهار میکند: علاقه زیادی به هنر داشتم با این حال زندگی من در کنار پدرم بی تأثیر نبوده زیرا غیر از تربیت پدرانه، مرا با دنیای هنر آشنا کرد؛ همچنین مادرم پشتوانه بزرگی برای من بود و بیش از اندازه تشویقم میکرد، همچنین مشکلات را طوری مدیریت میکرد تا پدرم در آرامش بتواند به کار خود برسد.
وی میافزاید: اخلاق هنرمندان باید بسیار لطیف، مهربان و پر از عشق باشد و معمولاً احساس خود را با اثر خود بیان میکنند؛ افتخار داشتم در کنار پدرم باشم و ایشان اینقدر بزرگمنشانه از اصالت و سنتهای ایرانی بودن، فرهنگ و اصفهان برای من گفتند که از بچگی، زیست هنرمندانه داشتیم.
این هنرمند ادامه میدهد: پدر خیلی علاقه داشتند که باید رسالت خود را به نوعی تمام کنیم و به من میگفتند که به عنوان یک بانوی هنرمند، باید فضای ذهنی خود در حالی که سنتها را حفظ میکنی، به تصویر بکشی، در عین حال با مخاطبی که همسن یا متعلق به نسل بعد از تو است ارتباط برقرار کنی.
مکتبی شایستهتر از اصفهان نیستاحمد مراتب، پیشکسوت آواز نیز در خصوص پیشینه موسیقی در اصفهان اظهار میکند: مکتب آواز اصفهان و شیوه یا سبک، هرکدام معانی و ترجمان خود را دارد و بسیار زمان میخواهد تا دربارهاش صحبت کنیم اما اگر قرار باشد روزی درباره آن حرف بزنیم، مکتبی شایستهتر از اصفهان نیست.
وی ادامه میدهد: اصفهان از دیرباز حرفی برای گفتن داشته و مفاخر بزرگی را به عرصه موسیقی ایران و خارج از ایران معرفی کردهاست؛ از زمان سید رحیم اصفهانی و شاگردان ایشان، مرحوم سید حسین ساعتساز، مرحوم حاج اصفهانی که استاد من هم بودند و که هرکدام ستاره درخشانی در فرهنگ و هنر و آواز اصفهان به حساب میآیند.
این پیشکسوت آواز خاطر نشان میکند: الان هم اساتید زیادی در اصفهان داریم که جزو برجستهترین استادان ایران هستند و در رشتهها گوناگون، چه آواز و چه ساز، فعالند؛ امیدواریم شایستگی این را داشته باشند که جا پای بزرگان بگذارند و عظمتی که اصفهان در فرهنگ و هنر، مخصوصاً موسیقی داشته است، حفظ و به آیندگان بسپارند.
تاج سر آواز ایرانمراتب با بیان اینکه اخلاقمداری برای یک هنرمند، بسیار مهم است، میگوید: استاد تاج، یکی از نوادر اساتیدی است که شخصیت اخلاقیاش با وجود اینکه پهلوان آواز بود، زبانزد بود؛ همین بود که شاگردان را به سوی خود جذب میکرد، از ۱۲ سالگی و مدت ۱۸ سال حتی در سفر، در رکاب او بودم و از حضورش استفاده کردم؛ اخلاق، منش و انسانیت او بزرگترین شایستگی او بود.
وی ادامه میدهد: بارها گفتهام که تاج، تاج سر آواز ایران بود اما بابت این تاج، از کسی باج نگرفت و هیچ تفاخری نداشت؛ من حتی یک غیبت از او نشنیدم و همه شاگردان شیفته اخلاق او بودند؛ اخلاق نیک با همه مردم، مسئله مهمی برای کسانی است که میخواهند در عرصه هنر ماندگار شوند.
پیشکسوت آواز خاطر نشان میکند: حدود ۲۰ سال قبل، در راستای آوازهای آئینی، تلاشهای زیادی صورت گرفت تا اذان و دعاها با لحن موسیقی ایرانی ادا شود، زیرا در قدیم افرادی که اذان گوش میکردند رادیو نداشتند که بخواهند از لحن عرب استفاده کنند و آقایان دماوندی، تاج از جمله افرادی هستند که در این عرصه صحبت کردند، همچنین سید جواد ذبیحی که دعاها و ادعیه را با آوازهای ایرانی خواند و این والاترین خدمت ایشان بود.
اذان گفتن در کعبه، به سبک شیعیانمراتب با اشاره به اینکه سال ۱۳۵۴ و عید غدیر، در حال خواندن اشعاری در حضور چندی از علما و اصفهانیها که مقابل خانه کلبه و ناودان طلا دور هم جمع میشدند بودم، ادامه میدهد: آن شب امام موسی صدر، مهمان شاه عربستان بود و در عین طواف صدای من را شنید، فردای آن روز از ایشان دعوت کردیم که به هتل ما بیاید و موقع رفتن گفت که فردا، تمام سلاطین و پادشاهان اسلامی وارد خانه کعبه میشوند و خانه خدا با گلاب قمصر اصفهان عطرآگین میشود، میخواهم صحبت کنم بر بام کعبه اذان بگویید؛ خلاصه که مسئولین، موافقت کردند و بعد از برنامهها از جمله قرائت قرآن توسط عبدالباسط، علی رغم تاکید بر ادامه اذان تا «اشهد ان محمد رسول الله»، به طریقه شیعیان و با «اشهد ان علیا ولی الله» اذان گفتم و این بالاترین افتخار من در تمام عمرم بود؛ جالب اینجاست که با توجه به شرایط عربستان، حتی یک نفر هم به این کار من اعتراض نکرد و این از عنایات الهی بود.
وی در پایان میگوید: امیدوارم نام اصفهان همانطور که شایسته است به عنوان یک کلان شهر و حتی جهان شهر، به افتخار و بزرگی برده شود.
به گزارش ایمنا، تکریم و معرفی هنرمندان، مخصوصاً دیار هنرخیز اصفهان، وظیفه همه ماست؛ هنرمندانی که در هر شرایطی، ذوق و هنر خود را حفظ و تلاش کردند تا به بهترین شکل ممکن، آن را به مردم هدیه کنند و این دیار کم ندارد از این بزرگمردان عرصه فرهنگ و هنر…
کد خبر 748629